کافه چپ دست
لبخند بزن......این بار به خاطر من...باشه..
از آسمان خواهم گذشت...
و از زمین و از مرز انسان بودن....
و عشق روزی در دریای نگاه تو غرق و با تو یکی خواهم گشت.
به سوی تو می آیم
چراغی می خواهم تا روشنایی راه تاریکی ام باشد...
و امیدی شعله ور که فروزان وجود تاریکم...
به سوی تویی که در هر لحظه ام عاشقانه نهفته...
و نبض دقایق خالی از وجود نور امید منی....
تویی که به وسعت یک قلب عاشق...
و به اندازه ی پاکی واژه ها صبور...
خواستنی ترین اشتباه چشمانم...
و من می خواهمت به خاطر اثبات توانایی دستان ناتوانم..........
نظرات شما عزیزان:
قشنگ بود...ولی عشق کجا بود؟؟!!!.gif)
.gif)
نوشته شده در سه شنبه 26 / 2 / 1390برچسب:,ساعت
17:42 توسط asa| يک نظر |